• یکشنبه 2 دی 03

 قاسم نعمتی

پرده‌ی‌سوم -(هرکه سرِّ عاشقی درسینه داشت)

603

هرکه سرِّ عاشقی درسینه داشت
پا به مجنون و شلمچه می گذاشت
نور می تابید وگمراهی نبود
از دو کوهه تا خدا راهی نبود
موسمِ فتح المبین ونصرها
بدر وخیبر ، یک به یک والفجرها
هرکدامش جلوه ای جانانه داشت
شعله اش خاکسترِ پروانه داشت
تا که پایِ قطعنامه باز شد
جامِ زهری که تمامش راز شد
چون حریفِ صبرِ ما عالم نشد
یک وجب از خاکِ ایران کم نشد
هر منافق نقشه اش بر باد رفت
نعرة تکبیر تا مرصاد رفت
تاکه جنگ و شعله اش پایان گرفت
داغِ سختی دامن ایران گرفت
از میانِ ما امیرِ راه، رفت
این خبر پیچید «روح الله رفت»
از میانِ ما خمینی پر کشید
جامِ وصلِ یار ، یکجا سر کشید
با دلی آرام او مأوا گرفت
بین یارانِ شهیدش جا گرفت
شکرِ حق از بعدِ آن پیرِ خمین
شدامیرِ راه، فرزندِ حسین

  • دوشنبه
  • 15
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 18:17
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران