امان از گودال بپا شد جنجال
امان از آتش ز درب و دیوار
نوشته با خون امان از مسمار
حرم تنها و هجوم بیداد
امان از این غم که مادر افتاد
آتش بر عرش کبریا زدند
سیلی بر نور هل اتی زدند
عصمت خدا را چرا زدند
وای
بین آن شعله و دود
پشت در فاطمه بود
وای از آن طفل شهید
وای از آن روی کبود
ای وای ای وای ای وای ای وای
به جنت گریان رسول خاتم
سر قدسیان به زانوی غم
زمین و افلاک زغم افسردند
که دست بسته علی را بردند
طعنه بر آیات خدا زدند
ای مسلمانان زهرا را زدند
ناموس حیدر را چرا زدند
وای
میرود دیده ی تر
بین کوچه خونجگر
یک طرف فاطمه و
یک طرف چهل نفر
ای وای ای وای ای وای ای وای
- سه شنبه
- 16
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 10:25
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
میثم مومنی نژاد
ارسال دیدگاه