گل یاس نیلی چرا داری میری
رفیق غم من کجا داری میری
قرار بود تا پیری پای من بمونی
کجا داری میری حالا توو جوونی
منو توی این کوچه ها جا نزاری
منو با در سوخته تنها نزاری
دلم سوخته از داغ عمر کم توست
بدون که حواسم به قد خم توست
نگفتی به من از زخم باز بازوت
بگو که میخ در چه کرده با پهلوت
هی از هوش می ری باز به هوشت میارم
نکن بازی با جون من ای نگارم
نمیگیری در اغوشت بچه هاتو
چقد فضه می شوره پیرُهناتو
سه ماهه نزاشتی ببینم نگاتو
سه ماهه تو چادر کبوده چشاتو
یه حرفی بزن غم بره از سرمون
ببین داره دق می کنه دخترمون
- پنج شنبه
- 18
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 10:0
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حسن کردی
ارسال دیدگاه