فاطمیه شد ،موسم غم- آسمان گشته،غرق ماتم
دخت پیغمبرتنهای تنها
همچو یک لشگرشدیارمولا
در ره حیدر افتاده از پا
مدد یازهرا
پشت دردیدم،بیقراری-بادلی پرغم،ناله داری
دیدمت زهرا نقش زمینی
باتنی خونین زاروحزینی
می زنی ناله فضه خذینی
مدد یازهرا
آتش از هرسو،شعله ورشد-قاتل مادر،میخ درشد
آتش افتاده در پیکرتو
چه بلایی آمدبرسرتو
میچکد خون ازبال وپرتو
مددیازهرا
انقلاب ما سرفرازاست-گفته آقا چاره سازاست
رهبر ما چون پیرخمین است
صاحب عزت در عالمین است
تکیه گاه این نهضت حسین است
مدد یازهرا
وداع و شهادت
الوداع زهرا،ای حبیبم-می روی بی تو،من غریبم
مهربان یارم ترک سفرکن
حال زارم را زهرا نظر کن
گوشه چشمی بر چشمان تر کن
مرویازهرا
صحبت ازهجران کرده پیرم-میشودجایت من بمیرم
پامکش سوی قبله نگارم
تاسرت رابرسینه گذارم
طاقت هجرانت راندارم
مرویازهرا
آتش افتاده بردل من-میزنی زهرا حرف رفتن
عاقبت کاری شد زخم سینه
پرکشیدی ای یاس مدینه
از توممنونم ای بی قرینه
مرویازهرا
شام غریبان
آمده دیگر وقت هجران-رفتی از دستم فاطمه جان
گشته هنگام غسل شبانه
پرکشیدی تو آخرزخانه
میبرم جسمت را مخفیانه
مدد یازهرا
آید از جسمت خون تازه-مانده بر دستم یک جنازه
خون پهلویت برده قرارم
گو چگونه ای دارو ندارم
بر تنت بانو لحد گذارم
مدد یازهرا
کودکانت را کن تماشا-چشمشان سوی دست بابا
دست من خورده برزخم بازو
شویم آهسته این زخم پهلو
من چسازم با این تاب گیسو
مددیازهرا
بعد شهادت
میزنم ناله از جدایی-ای همه هستِ من کجایی
خانه ام بی تو بیت العزا شد
حاجت اهل یثرب رواشد
آسمان هم با من هم صدا شد
کجایی زهرا
قبله گاهم شد تربت تو-ناله دارم از غربت تو
نیمه شب ها آیم بر مزارت
تاسحر میمانم در کنارت
کن نظر بر یار بیقرارت
کجایی زهرا
دیدنی باشد در دل شب-بین سجاده ذکر زینب
مثل تو خاتون عالمین است
بادلی سوزان در شور وشین است
همچو پروانه گرد حسین است
- شنبه
- 20
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 19:18
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه