• دوشنبه 3 دی 03

 محسن صرامی

یا حضرت سجاد علیه السلام -(از گلوي قلمم داد چرا مي ريزد)

421

از گلوي قلمم داد چرا مي ريزد
بر سرم اين همه فرياد چرا مي ريزد

اين كه قرآن به سر دست گرفته در شام
خاك روي سر سجاد چرا مي ريزد

گيرم از بام كسي ريخت خس و خاكستر
متحير شده ام باد چرا مي ريزد

با خودش حضرت سجاد فقط گفت كه خون
از سم مركب صياد چرا مي ريزد

گفت با گريه مگر يك نفر او بيشتر است
بر سرش اين همه جلاد چرا مي ريزد

كم مگر چوبه ي تير است ميان بدنش
روي او تيغه ي فولاد چرا مي ريزد

خون تازه ز گلوئي كه به ني ها رفته
خواهرش از نفس افتاد چرا مي ريزد

  • یکشنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:18
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران