علمدار سپاهم ای برادر
شهید بی گناهم ای برادر
تویی پشت و پناهم ای برادر
برادر ای برادر ای برادر(
2)
به هر غم یار و غمخوارم تو بودی
به هر دردی پرستارم تو بودی
علمدار و سپهدارم تو بودی
برادر ای برادر ای برادر(2)
فلک آخر به ما جور و جفا کرد
به هجران تو ما را مبتلا کرد
دو دست نازنینت را جدا کرد
برادر ای برادر ای برادر(2)
من آخر پادشاه ملک و دینم
سرور قلب خیرالمرسلینم
در این صحرا غریب و بی معینم
برادر ای برادر ای برادر(2)
به عالم جز من مظلوم بی یار
کسی نشنیده شاهی بی علمدار
منم تنها اسیر قوم کفار
برادر ای برادر ای برادر(2)
فراق اکبر رعنا جوانم
اگر چه کرده پیر و ناتوانم
غم مرگ تو آتش زد به جانم
برادر ای برادر ای برادر(2)
پس از مرگ تو ای جان برادر
ندارم من دگر چون یار و یاور
شود زینب اسیر و زار و مضطر
برادر ای برادر ای برادر(2)
سکینه در حرم بی صبر و تاب است
ز سوز تشنگی جانش کباب است
نشسته منتظر از بهر آب است
برادر ای برادر ای برادر(2)
فانوسهای اشک 2 - ذاکر
منبع:سایت مدایح
- شنبه
- 11
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 7:23
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه