در بارگاه قرب قطعأ مشتري نيست
هر كس گداي سامراي عسگري نيست
گرم طوافم دور او با نيت حج
از طوف اين مرقد طواف بهتري نيست
هر هفت شهر عشق پنهان است اينجا
ما را كه جز او قبله گاه ديگري نيست
اين در و آن در ميزند زاهد خودش را
شايد نميفهمد كه جز اين در دري نيست
بايد غزل را سمت روضه برد كم كم
گريه در اين وادي يقينأ سرسري نيست
از زهر مي پيچد به خود در بين حجره
بهتر كه اطرافش در اين دم خواهري نيست
رعشه به تن دارد امام از شدت زهر
تشنه است اما دور جسم اش لشگري نيست
ميخورد ظرف آب بر دندان حضرت
اما لب اش زخمي كه از چوب تري نيست
آن دل كه از اينجا نرفته مجلس شام
در بارگاه قرب قطعأ مشتري نيست
- یکشنبه
- 21
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 19:59
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه