پس از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها یکی از بانوانی که امیرمومنان علی علیه السلام با او ازدواج کرد ام البنین بود.
امام علی علیه السلام به برادرش عقیل که نسب شناس بود فرمود: زنی را که از خاندان شجاع باشد برای من خواستگاری کن.
عقیل عرض کرد: چنین زنی را برای چه می خواهی؟
امام فرمود: برای اینکه فرزندی شجاع از او متولد گردد.
عقیل ام البنین را که فاطمه نام داشت و دختر حزام بن خالد از دودمان شجاع بنی کلاب بود و از کمالات و فضائل بهره کافی داشت خواستگاری نمود.
امیرمومنان علی علیه السلام عقد او را برای خود جاری ساخت اولین فرزند او حضرت عباس علیه السلام در تاریخ چهارم شعبان سال 26 هجری در مدینه به دنیا آمد امام علی علیه السلام از ام البنین دارای چهار فرزند شد بنام های: عباس، عبدالله، عثمان و جعفر و تا هنگامی که ام البنین سلام الله علیها دارای این فرزندان نشده بود به او فاطمه می گفتند و بعد از آنکه دارای آن فرزندان شد به او ام البنین (یعنی مادر پسران) گفتند.
این چهار پسر رشید در روز عاشورا در راه دفاع از حریم امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند حضرت عباس علیه السلام هنگام شهادت 34 سال داشت.
ام البنین علیه السلام در کربلا حضور نداشت بلکه در مدینه سکونت داشت خبر شهادت چهار پسرش را در مدینه شنید (پسران جوانش که عباس 34 ساله عبدالله 25 ساله عثمان 21 سال وجعفر 19 سال داشت)
این مادر چهار شهید بسیار به امام حسین علیه السلام علاقمند بود به طوری که وقتی بشیر به مدینه آمد هر کدام از فرزندان او را نام می برد که به شهادت رسیده اند او میگفت:
اَخبِرنِی عَن اَبِی اللهِ الحَسَین، اَولادی وَ مَن تَحتَ الخَضراءِ کُلُّهُم فَداءٌ لِاُبی عَبِداللهِ الحُسَینِ
از حسین علیه السلام به من خبر بده فرزندانم و آنچه در زیر آسمان کبود است همه به فدای اباعبدالله الحسین علیه السلام باشد.
بشیر گفت: حسین علیه اسلام را نیز کشتند.
ام البنین با صدای گریان و جانسوز گفت:
قَد قَطَّعتَ نِیاطَ قَلبِی
ای بشیر با این خبر بندهای دلم را پاره کردی.
اینگونه برخورد ام البنین علیه السلام حاکی است که او در عالی ترین مرحله ایمان و کمال بوده است به طوری که شهادت چهار فرزند رشیدش را در برابر مقام امامت سهل و کوچک می شمرد.(1)
ـــــــــــــ
1- منتهی المقال مامقانی ج3 ص70
سپس ام البنین(س) همه روزه به قبرستان بقیع می آمد و برای چهار فرزندش آنچنان گریه می کرد که دوست و دشمن از گریه او به گریه می افتادند مروان(1) با آن قساوت قلب گریه می کرد و اشکهای خود را با دستمال پاک می نمود و با جمعی از اهل مدینه کنار بقیع می آمد و ندبه ام البنین (س) را می شنیدند و گریه می کردند.
هنگامی که زنها به ام البنین تسلیت می دادند و می گفتند: ای ام البنین (ای مادر پسرها) خدا به تو صبر و تحمل بدهد او در پاسخ آنها چنین می خواند:
لاتَدعُونِّی وَیکِ اُمُّ البَنِینَ
تُذَکِّریِنی بِلُیُوثِ العَرِینِ
کانَت بَنُونَ لِی اُدعی بِهِم
وَالیَومَ اَصبَحتُ وَلا مِن بَنِینِ
اَربَعَهٌ مِثلُ نُسُورِ الرُّبی
قَد واصَلُوا المَوتَ بِقَطعِ الوَنِینِ
تَنازَعَ الخِرصانُ الائَهُم
فَکُلُّهُم اَمسی صَرِیعاً طَعِینٍ
یا لَیتَ شِعریِ اَکَما اَخبَرُوا
بِاَنَّ عَبّاساً قَطِیعُ الیَمیِن
ای زنان مدینه دیگر مرا ام البنین (مادر پسرها ) نخوانید که (با این عنوان) مرا به یاد شیران بیشه شجاعت می اندازید.
مرا فرزندانی بود که به خاطر انها مرا مادر پسرها می گفتند ولی اکنون صبح کردم که دیگر برای من فرزندی نیست.
چهار باز شکاری داشتم که آنها را آماج تیر قرار داده و با قطع کردن رگ گردنشان آنها را کشتند.
دشمنان با نیزه های خود بدن پاک آنها را قطعه قطعه کردند و هر چهار پسرم با بدن چاک چاک بر روی خاک گرم کربلا افتادند.
کاش می دانستم آیا چنین است که به من خبر دادند که دست عباس را از بدن جدا کردند؟(2)
ـــــــــــ
1- از قساوت مروان همین قدر کافی است که در جریان بیعت گرفتن از امام حسین علیه السلام به ولید بن عتبه فرماندار مدینه گفت: حسین را نگهدار و گردنش را بزن مگر اینکه بیعت کند (ترجمه ارشاد ج2 ص30)
2- ابصار العین مطابق نقل ریاحین الشریعه ج3 ص294-منتهی الآمال ج1 ص280-سفینه البحار ج1 ص510-در بعضی از روایات آمده: ام البنین (س) هر روز عبیدالله پسر عباس علیه السلام را همراه خود به بقیع می برد و در آنجا مرثیه می خواند و زنها برای شنیدن مرثیه او در بقیع جمع می شدند.
ـــــــــــــــــ
- چهارشنبه
- 24
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 13:52
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه