• دوشنبه 3 دی 03

 محمود اسدی

(غزل)تا که پایم به در خانه ی دلدار رسید

699

تا که پایم به در خانه ی دلدار رسید
به دلم باز غم بانوی بیمار رسید

تا که چشمم به در سوخته ی خانه فتاد
گفتم آنجا نکند شعله به رخسار رسید

متوجه شدم از تیزی آن میخ در است
که چه بر فاطمه بین در و دیوار رسید

این شنیدم که تداعی شده در کرب و بلا
هر بلایی که به گل از طرف خار رسید

این شنیدم که به بی دستی تو دست زدند
و حسین بن علی با دل خونبار رسید

این شنیدم که از آن ضربت سنگین عمود
چقدر لخته ی خون بر گل رخسار رسید

این شنیدم که شد اندازه ی ششماهه تنت
تیرها از همه سو بر تو علمدار رسید

تو که دیدی ز روی نیزه،بگو عباسم
که چسان خواهر تو بر سر بازار رسید

این شنیدم که به دور و بر او رقصیدند
تو روی نیزه و او در بر انظار رسید
******
شائق

  • یکشنبه
  • 28
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 15:48
  • نوشته شده توسط
  • میرکمال

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران