باور نمی کنم که نباشم کنار تو
باور نمی کنم من و سنگ مزار تو
باور نمی کنم که تو از دست رفته ای
باور نمی کنم که شدم سوگوار تو
باور نمی کنم که علی تشنه بوده و
اشکش چکیده در صدف انتظار تو
باور نمی کنم که صف نیزه دارها
کف می زنند دور تن نیزه زار تو
باور نمی کنم که کسی شرط بسته بود
باور نمی کنم که برای شکار تو!
باور نمی کنم علمت را گرفته بود
آن کس که بست راه تو راه فرار تو
باور نمی کنم تو علمدار باشی و
زینب درون خیمه شود بیقرار تو
باور نمی کنی به سکینه نگاه کرد
چندین و چند مرتبه آن نیزه دار تو
باور نمی کنم تو کنارم نباشی و
باور نمی کنم که نباشم کنار تو
- دوشنبه
- 29
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 20:32
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
احمد شاکری
ارسال دیدگاه