جدا شد ز شاخه، گل یاس من فتاد از بدن، دست عبـاس من
تو رفتی ز دستم من از پا نشستم
علمدار مـن علمدار مـن
****
برادر! ز داغ تو پشتم شکست دگر رفته تاب و توانم ز دست
به اشک غم من کند خنده دشمن
علمدار مـن علمدار مـن
****
نثـار تـو در دامـن علقـمه شده اشک چشم من و فاطمه
غمت شد نصیبم غـریبم، غـریبم
علمـدار مـن علمـدار مـن
****
تو سقا و اصغر تلظّی کند لب خشک او آتشم میزند
حرم، قحط آب است جگرخون، رباب است
علمدار مـن علمدار مـن
****
فرات از تو و تو، ز اصغر، خجل هم از تو هم از او، برادر خجل
که با کام عطشان کنارم دهی جان
علمدار مـن علمدار مـن
فانوسهای اشک 3 – غلامرضا سازگار
منبع:سایت مدایح
- شنبه
- 11
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 14:21
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه