• سه شنبه 15 آبان 03

 رضا رسول زاده

حضرت نور -(لطفِ پروردگار را خواهم)

431

لطفِ پروردگار را خواهم
یک نسیم از بهار را خواهم 
خلوتی در کنار را خواهم 
دوری از روزگار را خواهم 
سرِ بی اختیار را خواهم 
دَمی از ذوالفقار را خواهم

تیغِ شیرِ خدا مرا هوس است
اَبروی مرتضی مرا هوس است

دل با نفس همنشین دارم 
چه شیاطین که در کمین دارم 
رو زِ عصیان شرمگین دارم 
خوش دلم من، به این یقین دارم 
تا علی را به دل نگین دارم 
چه غم از روزِ واپسین دارم

سرِ من روزِ حشر، پایین نیست
زندگی بی علی که شیرین نیست

وقت آن است انقلاب کنم 
پای در حلقه ی رکاب کنم 
مدحِ خلّاقِ آفتاب کنم 
سر فرو در دلِ شراب کنم 
عشقِ خود را کمی حساب کنم 
عرضه اش نزدِ بوتراب کنم

تا همان قدر ساغرم بدهد
رُتبه ای مثلِ قنبرم بدهد

شاهِ صاحب کرم، که جز او بود؟ 
ذوالسَّخا، ذوالنِّعَم، که جز او بود؟ 
عبد، پیش از عدَم، که جز او بود؟ 
سِرِّ روح و قلم، که جز او بود؟ 
با نبی همقدم، که جز او بود؟ 
آمده از حرم، که جز او بود؟

آنکه حاضر به هر زمان بوده
یک شبی در چهل مکان بوده!

معنیِ خَط به خَطِّ قرآن است 
صاحبِ روزِ حشر و میزان است 
زیرِ پایش چو من فراوان است 
"یا علی" گو، که راهِ ایمان است 
نوکرش بوذر است و سلمان است 
نوح پشتِ دَرَش نگهبان است

آن که از او گرفته دَم، عیساست
وقت اِعجاز، یاورِ موساست

مونس سینه های خسته، علی 
رمزِ هر قفلِ مانده بسته، علی 
با یتیمان که مینِشسته؟ علی 
درِ خیبر چه کَس شکسته؟ علی 
قَلبِ کُفّار را گُسسته علی 
زده سرهای دسته دسته علی

هر چه خواهی بگو... علی بالاست
گَشته ام من مَجو... علی بالاست

علی آن کَس که محورِ حَقّ است 
روحِ او جانِ پیکرِ حَقّ است 
همه جا یار و یاورِ حَقّ است 
تا ابد با پیمبرِ حَقّ است 
یک سرِ عدل و یک سرِ حَقّ است 
نام حیدر، برابرِ حَقّ است

به خدا عدلِ مُطلَق است علی
ظرفِ سنجیدنِ حَق است علی

جلوه ی کبریا، علیست علی 
آیه ی اِنَّما، علیست علی 
یاورِ اَنبیا، علیست علی 
سرورِ اولیا، علیست علی 
کُفوِ خَیرُالنِّسا، علیست علی 
دردها را دَوا، علیست علی

تا نفس هست و باقی است حیات
به گُلِ روی مرتضی صَلَوات

عشقت اِکسیرِ جانِ ماست علی 
چشمِ تو آسمانِ ماست علی 
حُبِّ تو امتحانِ ماست علی 
حَرمِ تو جَنانِ ماست علی 
خاکِ تو ارمغانِ ماست علی 
نامت آرامِ جانِ ماست علی

مَردی و زیرِ قولِ خود نَزَنی 
ای که گفتی: "فَمَن یَمُت یَرَني"

صورتت را خودش کشیده خدا 
رُخِ خود در رُخِ تو دیده خدا 
جامِعُ الخِیرَت آفریده خدا 
تو به او، یا به تو رسیده خدا؟ 
وای! هوش از سرم پریده، خدا 
مرتضی نیست جز پدیده، خدا

حضرتِ نور و ذوالجَلال، علی ست 
آخرین پِلّه ی کمال، علی ست

یاعلی، با تو ما سُخَن داریم
روزهایی پُر از مِحَن داریم
غمِ سوریه و #یمن داریم
تا که جانی در این بَدَن داریم
نَفَسی تا به حَبسِ تَن داریم
خواهشی از تو بُت شِکن داریم

ظلم را ریشه کَن کُن اِی مولا
جانِ زینب... به سَیِّدُالشُّهَداء...

  • سه شنبه
  • 30
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 12:47
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران