• سه شنبه 15 آبان 03


حالات حضرت امّ البنین (س) -(مادران ، بازتاب احساسند )

713

مادران ، بازتاب احساسند 
تا محبت اساس عالم شد
خود سپیدند و آنچه را شبها 
منعکس می کنند ، مبهم شد


نام امّ البنین ، با عبّاس
باهمند و به هم گره خورده
او که نامادری نمی دانست
در صف مادران مکرم شد


فاطمه بود و اسمی اعظم را
از ادب محترم تر از خود دید
تا به دنیای مرتضا آمد
مُحرِم عشق ماند و مَحرم شد


عشق او شد حسین بعد عباس
عاشقی را به آسمان آموخت
مادر ماه و مادر خورشید
با همین نامها ، معظم شد


نام عبّاس ، رازها دارد
نکته ام البنین ، می داند
او مسیح تمام دلها بود
این برای مدینه مریم شد


شش پسر داشت روزی این بانو
دو امانت ، چهار تن همزاد
شد یکی زهر نوش و بعد از آن
طی ده روز ، پنج تن کم شد


حسرت پنج بار عاشورا
درد ام البنین تنها بود 
هر کجا یاد کربلا افتاد
همه جا ناگهان محرم شد


با سرشک دو دیده ثابت کرد 
کربلا را ندیده می بیند 
یا حسین ، گفت و در چشمش
صحنه ی کربلا مجسم شد


خیمه ها تشنه ، جام ها خالی
کودکان از عطش پریشان تر
شیهه ی اسب می رسید از دور
از سپاهی که نامنظم شد


زینب از خیمه ها برون آمد
ظهر روزی که روز آخر بود
کودکی شیرخواره جان می داد
سر سپه ، رهسپار علقم شد


در قیام فرات می نالید
از کمان تیر و از کمر شمشیر
اشک مشک و نگاه نخلستان
آخرین خاطرات پرچم شد


درعمل شیرزن شدن سخت است
از فلک پیرزن شدن آسان
مادر قهرمان عباس است؟
اینکه با داغ دست ، همدم شد؟


زندگی سخت می شود وقتی
سینه از خاطرات ویران است
ابتدا او بلند قامت بود
در عزای پسر ... ولی خم شد


شعر غم می سرود در پرده
با «امانی» چه طعنه ها گفتند
روی گل ، اشک باغبان افتاد
در گلستان ، بنام شبنم شد



  • سه شنبه
  • 30
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 18:17
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران