قلبم ، يه عمره غمينه
سه ساله ميسوزم ، ميون مدينه
دق كردم
با حرفاي زينب
دق كردم
با درداي زينب
دق كردم
با چشماي زينب
دق كردم ٢...
اي خدا
بسّه دلم غمين و زاره
اي خدا
سه ساله كه چشام ميباره
اي خدا
آخه حسين مادر نداره
واااااي
يا ام البنين.....
بارون ، تو چشم تر من
سكينه ميگفت از ، سر قمر من
تو بازار
رو ني ها ميبردن
با اشك
چشم ما ميبردن
با خنده
نامردا ميبردن
دلخونم٢.....
كربلا
چي به سرت رسيده زينب
چي ديدي
موي سرت سفيده زينب
قامتت
از چيشده خميده زينب
وااااي
يا ام البنين ٢....
بعد از ، يه عمر غم دوري
دل پريشون و ، يه عمري صبوري
ميرم تا
حسين و ببينم
دل سيرم
يه عمري غمينم
دلگيره
غروب مدينم
گريونم ٢....
اين شبا
ديگه امون نداره نالم
عمريه
گريه كن داغ سه سالم
بغض غم
توسينمه خرابه حالم
وااااي
حسين حسين حسين٢.....
- سه شنبه
- 30
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 19:52
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عباس میرخلف زاده
ارسال دیدگاه