ای شاه که فریادرس روز حسابی
تو راز نهان گشته به هر واژه ی نابی
ازتابش نور تو به رخساره ی افلاک
حاصل شده بر آدم وحوا گل وآبی
درمحکمه ی دادرس کل خلایق
بی عشق تو ممکن نشود دفع عذابی
باعشق تومعناشده شیرازه ی وحدت
بی عشق جمالت چه حدیثی چه کتابی؟
تعریف تودر وسعت اندیشه نگنجد
دریایی ومن برکف موج تو حبابی
عشق رخ تو با رگی از برگ بهشتی
انداخته بر گردن من رشته طنابی
رگهای من از آتش عشق تودراین دل
ازپوست برون جسته چنان تار ربابی
ازبسکه تومحبوب خدایی چه عجب گر
دریاشود از مهر رخت ،جرعه ی آبی
ای ساقی کوثر چه شود از خم عشقت
بر باور غمدیده دهی جام شرابی؟
ای ساقی کوثرکه تو مقصود وجودی
مشهودی وشاهدبه همه غیب وشهودی
ذرات عوالم همه هستندکه گویند
تو آینه ی ذات خداوند ودودی
بر عالم و آدم به در روضه ی رضوان
تو راز نهان گشته به امکان خلودی
فرمود خداوند به معراج پیمبر
موجود نمیشد بشری گر تو نبودی
- چهارشنبه
- 1
- اسفند
- 1397
- ساعت
- 20:30
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حاج داود بیدق داری
ارسال دیدگاه