• سه شنبه 15 آبان 03


عید ولایت حضرت امیرالمومنین علیه السلام -(دوش از جذبات شور و مستی)

661

دوش از جذبات شور و مستی
فارغ زجهان و قید هستی
نی در غم پستی و بلندی
نی در هوس بلند و پستی
از دولت پیر می پرستان
وارسته زدام خود پرستی
بر دیر مغان عنان کشیدم
از جذبه ی باده ی الستی

ساقی زشراب ساغرم را
پر کرد و گشود شهپرم را




در سیر صعودآسمانی
آسوده دل از جهان فانی
چون چشم شهود بازکردم
صد پنجره وا شد از جهانی
کز جلوه و نورو جذبه هریک
صد باغ بهشت جاودانی
انگشت تحیرم بلب ماند
در وادی آسمان ، زمانی

از دیدن آن همه مقامات
مبهوت چو ماه در سماوات




روزی که مرا شراب دادند
از ساغر آفتاب دادند
هوهو زدم از کمال،کاخر
از درگه هو جواب دادند
دیدند خمارم و عطشناک
از مشگ حقایق آب دادند
پر باز کنم در اوج آفاق
پرواز پر عقاب دادند

تا در ملکوت پرکشیدم
بر هر در بسته سر کشیدم




هر بسته دری که در فلک بود
یک یک همه را فرشته بگشود
این غرفه از آن نوح و الیاس
آن غرفه از آن خضر و داوود
این غرفه یونس و سلیمان
آن غرفه شیث وصالح و هود
این قصر زمردین احمد 
 آن کاخ علی وصی محمود

محو جبروت عالم عرش
فارغ زخیال محبس فرش




هر بسته دری که باز دیدم
آیات هزار راز دیدم
فوجی به صف نیاز و طاعت
 فوجی به صف نماز دیدم
در داخل غرفه های زرین
جمعی به نیاز و ناز دیدم
القصه تمام قدسیان را
در حالت سوز و ساز دیدم

یکسر همه می پرست بودند
از بادۀ عشق مست بودند




ساقی همه را شراب می داد
می از خم آفتاب می داد
یک یک به سووال باده نوشان
با ساغر می جواب می داد
هر کس که خمار بیشتر داشت
می یشتر از حساب می داد
آسوده ز سوز و ساز می کرد
از آتش باده آب می داد

میخانه صفای دیگری داشت
هر مست بدست ساغری داشت




رندان قلندر خدائی
سرمست ز جام کبریائی
افتاده بگوشه ای سیه مست
از باده ساغر ولائی
بر لب همه نعره هوالحق
در وجد وسماع ربنائی
در حلقه جمع می سرودند
مستانه سرود آشنائی

ای صدر نشین بزم لولاک
لولاک لما خلقت الافلاک




آنگاه امین وحی سرمد
 سر خیل ملائک مجرد
از طارم قدس بر سر دست
 تاجی ز جواهر و زبر جد
آمد به حریم باده نوشان
با نغمه (اَینَ اَینَ) احمد
این تاج مکلل ولایت
 از آن علیست یا محمد

توقیع خد ا مبارکش باد
تشریف ولا مبارکش باد




امروز چه روز دلپذیر است
چون روز ولایت کبیر است
امروز ز حکم لایزالی
در ملک ولا علی امیر است
سر مستی کاینات از امروز
از میکده خم غدیر است
از یمن وجود لافتائی
 روز شرف جهان پیر است

امروز پیام سرمد آمد
«اکملت لکم »به احمد آمد




احمد ز پیام حی اعلا
فی الفو زد آستین به بالا
می گویمتان گواه باشید
ای امت سر بلند و والا
امروز به هرکه من امیرم
از دولت وحدت و تولا
این حکم خدائی است از امروز
بر امت من ،علیست مولا

حجت به شما تمام گردید
ز امروز علی امام گردید




من حامل پیکم و بشیرم
از جانب خالق قدیرم
هر شرط بلاغ بود گفتم
در شان ولایت وزیرم
در موقف حشر و نشر دیگر
عذری ز شما نمی پذیرم
آسوده شدم ز فکر فردا
امروز چه غم اگر بمیرم

چون داد خدا زمام امت
بر دست علی ، امام امت




امروز علی امین دین شد
از خرمن عشق خوشه چین شد
از امر غدیر خم ز رحمت
مولای تمام مومنین شد
شاهی که به حضرت پیمبر
در مسند عشق جانشین شد
بر بام فلک زخیل حجاج
تبریک و تحیت از زمین شد

بخ بخ به لب کویر گل کرد
گلواژه یا امیر گل کرد




ای شیعه امیر جز علی کیست
سلطان غدیر جز علی کیست
در محفل نور ، عارفان را
سرحلقه و پیر جز علی کیست
از راز مگوی حضرت حق
آ گاه و خبیر جز علی کیست
پیغمبر آخر الزمان را
سردار و وزیر جز علی کیست

ای صاف دلان پاک و آگاه 
بالله که علیست سر الله




ای شاه ملک خصال هو حق
تاج سر اهل حال هو حق
ما را نبود کمال مدحت
ای پیکره کمال هو حق
از بنده بینوا و مسکین
مدح تو بود محال هو حق
ای حسن تو در جلال و تمکین
آئینه ذوالجلا ل هوحق

تو شاه سریر کا یناتی
خورشید سپهر ممکناتی




من شاعردرگه ولایم
در شان و شرف غلام مولا
« شب خیز » ز فیض جام مولا
مستم ز شراب نام مولا
افتاده ام از خیال خالش
چون مرغ به فکر دام مولا
درویش فقیر و مستمندم
 محتاج زلال جام مولا

درگاه ولای او بهشتم
چون حب علیست در سرشتم


  • پنج شنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1397
  • ساعت
  • 12:33
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران