#مولا_علی
لب تشنگان قطره ی باران حیدریم
ساغر بیاورید که مهمان حیدریم
تقدیر را به زلف سیاهش گره زدیم
از این جهت همیشه پریشان حیدریم
در راه عشق قبلِ رسیدن به کربلا
کشتی شکست خورده ی طوفان «حیدریم»
در این مسیر ،عقل به جایی نمی رسد
دیوانه وار گوش به فرمان حیدریم
یا کافریم کافر هر چیز غیر از او
یا مومنیم و تازه مسلمان حیدریم
از بَخت و رَخت و دین و دِلِ خودگذشته ایم
درسلک خویش بی سر و سامان حیدریم
رنگین شدست سفره ی ما با قناعتش
پس ریزه خوار سفره ی احسان حیدریم
ما سائلان ساحت سلطانی اش شدیم
تا روز حشر دست به دامان حیدریم
علی اصغر یزدی
- شنبه
- 11
- اسفند
- 1397
- ساعت
- 0:59
- نوشته شده توسط
- یزدی
- شاعر:
-
علی اصغر یزدی
ارسال دیدگاه