خون دل خورد از غم تو خواهرت يك سال ونيم
سوختم با گريه هاي مادرت يك سال ونيم
جمله را سربسته ميگويم برادر برده است
خواب را از چشم زينب حنجرت يك سال ونيم
هر كجا روضه گرفتم با همه گفتم حسين
كار آن ده اسب را با پيكرت يك سال ونيم
ناله هاي ام ليلا بقرارم كرده است
او گرفت از من سراغ اكبرت يك سال ونيم
روز عاشورا برايم يك طرف اين يك طرف
آتشم زد نبش قبر اصغرت يك سال ونيم
داده زجرم روضه هايت يك به يك،بين همه
بارها مردم براي دخترت يك سال ونيم
هست در گوشم صداي ضربه هاي خيزران
خواب ديدم صحنه ي تشت و سرت يك سال ونيم
- سه شنبه
- 14
- اسفند
- 1397
- ساعت
- 16:19
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه