• پنج شنبه 1 آذر 03

 محسن صرامی

یاامام حسن علیه السلام -(تمام خلقت خود را نياز مي بينم)

502

تمام خلقت خود را نياز مي بينم
عجيب سجده به پايت؛نياز؛مي بينم

به جز حقيقت عشقت تمام عالم را
چه ديده و چه نديده مجاز مي بينم

تمام حسن خدائي خلاصه شد در تو
چه بايد از تو بگويم كه ناز مي بينم

براي مست تو ديگر نماز واجب نيست
سجود ما به خودت را نماز مي بينم

رسيد نیمه ي ماهي كه ماه آن هستي
امام دوم شيعه به هر زمان هستي

نبوده جز پدر تو اميرمومن ها
معز مومن خلقت در اين جهان هستي

تو پاره ي تن پيغمبري و زهرائي
بزرگ اهل سماوات و آسمان هستي

كريم آل عبائي كريم اهل البيت
براي سائل بيچاره فكر نان هستي

گرفته حال خوشش را دل سحر از تو
رسانده است به عالم سحر خبر از تو

براي خلقت عالم خداي منان هم
فقط گرفته حسن جان،فقط خبر از تو

شتر سوار جمل را زمين زدي ناگاه
مريد او پس از آن ميكند حذر از تو

عجيب نيست كه قاسم به قلب لشگر زد
به ارث برده شجاعت به حق پسر از تو

به جاي مانده ز حسن تو خوش مرامي ها
هنوز مست مرام تواند شامي ها

فداي صلح تو گردم كه دين از آن زنده است
نمانده است اثر هم از آن حرامي ها

به لطف توست كه پيچيده است در عالم
صداي ميثم و آوازه ي كلامي ها

كريم مثل تو عالم به خود نمي بيند
نشسته اي سر يك سفره با جذامي ها

عزيز فاطمه هستي و چشم و دل سيري
بزرگ زاده اي اصلأ ظهور تكبيري

نياز نيست كه حاجت بخواهد از تو گدا
نگفته دست گدا را هميشه مي گيري

من اختيار نخواهم به جبر مستم كن
ببند گردن من را ولا به زنجيري

چقدر روضه در اين مصرعم شده پنهان
چه زود آمده سر بخت موي تو پيري

چه ديده اي كه خميدي مگر در آن كوچه
بگير دست مرا هم ببر در آن كوچه

ببخش خواهش من را،ببخش گريه مكن
كه پاره پاره شد از تو جگر در آن كوچه

چه شد كه مادرتان راه خانه را گم كرد
شكست از تو يقينأ كمر در آن كوچه

به مادر پهلو شكسته ات عمري
نگفته كه چه شد با پدر در آن كوچه

  • چهارشنبه
  • 15
  • اسفند
  • 1397
  • ساعت
  • 18:14
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران