كعبه حيران تو شد به كه چه حيران شدني
تو مراد همه ائي قبله ي هر سينه زني
حجره در بسته ولي روضه در اينجا باز است
دست و پا ميزدي و هلهله ميكرد زني
از عطش گوشه ي حجره به خودت پيچيدي
پس به هم ريختم از غم،چه به هم ريختني
كسي آن لحظه نبود از غم تو گريه كند
من بميرم كه تو هم كشته ي دور از وطني
داد بغداد در آمد كه شهيدت كردند
هم شباهت به حسين است تو را هم حسني
ناله كردي به غرور سخنت دست نخورد
زلف خاكي شده و پرشكنت دست نخورد
هلهله روضه ي سختي ست،بله ميدانم
حرفم اين است به تركيب تنت دست نخورد
جگرت آب شد از زهر و لبت خورد ترك
خواستي آب ولي بر دهنت دست نخورد
دو سه روزي بدنت ماند روي بام،بله
غارت اما نشدي،پيرهنت دست نخورد
بعد قتلت بدنت مثله نشد،سالم ماند
شكر و لله به عقيق يمنت دست نخورد
- چهارشنبه
- 15
- اسفند
- 1397
- ساعت
- 18:25
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه