به شهر غربت،زغصه جان دادي
غريب و بي ياور،ياحضرت هادي(ع)
به ياد شهر،مدينه گرياني
تو پاره ی قلب پور سلطاني
(آه واويلا)
تو را می بردند غريب و سرگردان
شبانه تا بزم شراب نامردان
ولي نكرده كسي تماشايت
نخورده چوبي به روي لبهایت
(آه واويلا)
ميانه خانه تو را كفن كردن
زتن لباست را كه در نياوردن
سلام ما بر تني كه عريان شد
تمام گيسوي او پريشان شد
(آه واويلا)
- دوشنبه
- 20
- اسفند
- 1397
- ساعت
- 17:23
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه