ای بند دل فاطمه! ای بندهی خالق! یا حضرت صادق!
وی مکتب پایندهی تو کهفِ خلایق یا حضرت صادق!
با نور احادیث تو دنیاست منوّر، ای مظهرِ حیدر!
شد نور حق از مشرق رخسار تو شارق یا حضرت صادق
!
با همّت تو شرع نبی گشته جهانگیر، ای علم تو اکسیر
الحق که تویی حجّت حق مصحف ناطق یا حضرت صادق!
آیین مبین نبوی بر تو رهین است، آری که ره این است
در مکتب عشق تو شود کشف، حقایق یا حضرت صادق!
خورشید کند کسب ضیا از رخ ماهت وز طرز نگاهت
افکار تو روشنتر از انوار مشارق یا حضرت صادق!
ای فاضل و ای کامل و ای فاطر و قاهر، وی صابر و طاهر!
ای منجی و ای باقی و ای قائم و صادق یا حضرت صادق!
هرگز نبرد بهرهای از دین محمد، آن کس که نباشد
با مذهب پُر رونق و ناب تو موافق یا حضرت صادق!
ای صاحب باغ وچمن و گلشنِ خوبان! رفتی چو به رضوان
پژمرد ز هجران تو گلهای حدایق یا حضرت صادق!
در دشت و دمن لاله کند ناله ز داغت، بر غربت باغت
کز زهر جفا گشته دلت مثل شقایق یا حضرت صادق!
با آه دلم سوخت دلِ خامه و دفتر، همچون دلِ مضطر
در ماتم تو گشته سیهپوش، هر عاشق یا حضرت صادق!
میسوزم و مینالم و گویم به عبارت، هر آینه لعنت
بر قاتل بی شرم تو منصور دوانق یا حضرت صادق!
این فخرِ«بشیر»است شده شاعرکویت، سرخوش زسبویت
هر چند که شعرش نبُوَد بهرِ تو لایق یا حضرت صادق!
سید بشیر حسینی میانجی
- دوشنبه
- 13
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 4:26
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه