گل شکوفا زعطر باران شد
بلبل عاشقی غزلخوان شد
شب میلاد جان جانان شد
آسمان و زمین چراغان شد
پدر امشب شه خراسان شد
نهمین اختر ولا آمد
نه فقط گل که نور عین آمد
آریا نور نَيِّرین آمد
باب حاجات عالمین آمد
نوه ی فاتح حنین آمد
ماه شبهای کاظمین آمد
صاحب بخشش و عطا آمد
متحیر ز روی او ماه است
نور چشمان حضرت شاه است
ناجی بندگان گمراه است
چشمه ی جود و حجت الله است
او شفابخش هرغم و آه است
به دو عالم بگو دوا آمد
چه بگویم!! برای این آقا
زکرام و عطای این آقا
بی نیازاست گدای این آقا
نوکرم در سرای این آقا
جان عالم فدای این آقا
که ز لطفش به دل صفا آمد
با خودش جود بیکران دارد
عطری از گلشن جنان دارد
از خدایش دو صد نشان دارد
هرچه خوبیست تُوأمان دارد
زیر چترش بشر امان دارد
تکیه گاه و نگار ما آمد
او جواد است و باب امیّد است
نقطه ی وصل ما به توحید است
هاشمی زاده مثل خورشید است
بر همه عاشقانه تابید است
حال ما را همیشه پرسید است
پس بخوانش که دلربا آمد
جشن میلاد او شده شادم
از ازل دل به دست او دادم
شکر حق در کمندش افتادم
من گدایش شدم چو اجدادم
داده استادم این چنین یادم
که بگو شاه با سخا آمد
عاشقانه مقیم این کویم
راه او را همیشه می جویم
مست این یاس ناز و خوش بویم
تا ابد زیر پرچم اویم
بار دیگر دوباره می گویم
کوثر حضرت رضا آمد
- شنبه
- 25
- اسفند
- 1397
- ساعت
- 13:54
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا آهی
ارسال دیدگاه