باز امشب گُلبن امید ما گُل می دهد
باغ سرسبز دل اهل ولا گُل می دهد
گرفضا آکنده ازعطربهشتی می شود
گلشن توحید وایمان ووفا گُل می دهد
کعبه دیوارش چوغنجه لب به خنده واشود
تابه دست بانوی گل ها خدا گُل می دهد
ازحرم وقتی که می آیدبرون بعدازسه روز
مادری شادان به دست مصطفی گُل می دهد
ازلب غنچه گلاب وعطرقرآن می چکد
مصطفی ازباغ لب برمرتضی گُل می دهد
مقدم مولودکعبه تاکه گل باران شود
حق زجنّت برملائک درسما گُل می دهد
دامن بنت اسدشدکهکشان نورو باز
آسمان براوبه رسم رونما گُل می دهد
جبرئیل ازآسمان نادعلی دارد به لب
گل به دامن دارد وبرماسوا گُل می دهد
عرش عطرآگین شود ازنکهت اشک علی
چون به محبوبش به محراب دعا گُل می دهد
گه به رخساریتیمان می زندگلبوسه ای
گه به دست مستمندی بی نوا گُل می دهد
ای محبّان گل توحید، ازمهرعلی
گلفروش آفرینش برشما گُل می دهد
روزبی برگی چه کس جز او به دست دوستان
ازبهشت آرزوها و وفا گُل می دهد
گُلبنی راپرورش داده به گلزارامید
کزبرای حفظ دین درکربلا گُل می دهد
گرچه خارم دربهشتش،لیک این باغ امید
بر«وفایی»ازوفا،صبح و مسا گُل می دهد
- سه شنبه
- 28
- اسفند
- 1397
- ساعت
- 13:7
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه