زسماء بارش شعف آمد
لؤلؤئی از دل صدف آمد
جانشین پیمبر خاتم
راد مرد دیار تَف آمد
تاجدار همه فضیلتها
با کمالات و باشرف آمد
اسدالله قدم به دنیا زد
این ندا از همه طرف آمد
هاتفی غرق خنده می خواند
عاشقان میر لو کشف آمد
کوری چشم دشمنان خدا
پور کعبه شه نجف آمد
آمد آنکس که عالی اعلاست
زینت فرش و عالم بالاست
جان فدایش چه!! دلنشین باشد
بی هماورد و بی قرین باشد
در مقامش همین سخن کافی
فخر عرش و مه زمین باشد
چه کسی جز قَدَر یل خیبر
باعث رشک مُتَقین باشد
قسمتی از فضائلش این بس
که ولایش اصول دین باشد
راه حق تا ابد بود پیدا
تا علی آیت مُبین باشد
این سخن امر حضرت حق است
که علی میر مومنین باشد
آریا ما از سخن مستیم
حیدری بوده حیدری هستیم
مثل خورشید وتکه ای نورست
اصل پاکیزگی و مستورست
بی ولایش اگر کسی باشد
بی گمان از بهشت حق دورست
شده میخانه صاحب ساقی
عیش و مستی زمقدمش جورست
امده جلوه ی خدای کریم
چشم حاسد زدیدنش کورست
لرزه بر جان مشرکین افتاد
اوهمان پهلوان مشهورست
پیش پای علی قسم به خدا
پسر عبدود چنان مورست
ذره ای این ز مدح جانان است
حق ز روی علی نمایان است
افضل الذکر ما بود نامش
مرغ دل جا گرفته بر بامش
شکر حق از ازل دل مستم
شده وابسته و شده رامش
من کجا و دم از امامی که
آبرو میدهد می جامش
گفت بزرگی چنین ادیبانه
شده آزاده صید در دامش
ذره ذرات گشته اند ز ازل
همه مهمان خان اکرامش
در قیامت شفاعتش شرط است
چشم من هم اسیر اقدامش
از ازل من الی الابد گویم
یاعلی مرتضی مدد گویم
- سه شنبه
- 28
- اسفند
- 1397
- ساعت
- 16:37
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا آهی
ارسال دیدگاه