همنشین دلِ من زهرِ شرر بار شده
	
	قاتل مادرِ من آن در و دیوار شده
	
	یاد مادر به خدا کرده مرا دلگیرم
	
	قصهی کوچه میانِ دلِ من خار شده
	من که در کوچه، زمین خورده به خود میپیچم
	
	جگرم سوخته و سخت گرفتار شده
	
	میخورم روی زمین خاک شده غمخوارم
	
	صادقِ آلِ علی یکّه و بییار شده
	
	بسکه منصور خورانده به دلم زهرِ ستم
	
	دلِ پژمردهی من زخمی و بیمار شده
	
	آخر از سوز شرر سینهی من میسوزد
	
	روز من در نظرم همچو شبِ تار شده
	
	شکر حق روزهی امروز قبولش گردید
	
	عاقبت روزه به زهرِ عدو افطار شده
- دوشنبه
- 13
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 6:17
- نوشته شده توسط
- جواد

 
                 
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه