حسین- زمان رفتنم رسیده
تمام گیسوهام سپیده
کجایی ای گلوبریده
حسین-برا همه مادری کردم
حالا که کوه رنج ودردم
دارم به دنبالت میگردم
حسین-چه گریه داره حال وروزم
توو گوشم صدات هنوزم
بیاد قتلگاه می سوزم
حسین-یادم نمیره قتلگاهت
غربت آخرین نگاهت
خضاب شد اون صورت ماهت
حسین-غرور وزینب وشکستن
با چکمه رو سینت نشستن
ملائکه چشمام وبستن
حسین-سربه سرت گذاشت با نیزه
بالامیرفت هزارتا نیزه
مونده روی گلوت جا نیزه
حسین-پا به پای تو ضربه خوردم
دستم توو خاک وخون بردم
تاکه گلوت و گیر اوردم
حسین-تورو غریب گیرت اوردن
لباسای تنت رو بردن
دور سر تو آب میخوردن
حسین-حریر موهات و لگد کرد
عقیق لبهات و لگد کرد
تموم رگهات و لگد کرد
حسین-طعم اسیری رو چشیدم
رو نیزه ها سرت رو دیدم
خودت دیدی چی ها شنیدم
حسین-خدا کنه نشنوه سقا
چیا گذشته بر دل ما
چونه زدن سرِ اسیرا
حسین-خاطره هاش برام عذابه
بانوئی که عالیجنابه
جاش میون بزم شرابه؟
حسین-یکی تادختر و نشون داد
سرش رو باخنده تکون داد
تووبغلم سکینه جون داد
- دوشنبه
- 5
- فروردین
- 1398
- ساعت
- 10:37
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه