طائر قدسم و بسته در زنجیر بیداد
سوره ی نورم و گوشه ی زندان بغداد
اشک چشمم ستاره ی شب من
ذکر خلصنی یارب بر لب من
سیدی سیدی موسی ابن جعفر
دیدنی شد نماز شبم با دست بسته
حلقه ی آهنین ساق پایم را شکسته
شاهد غربتم اشک شبانه
به ملاقاتم آمد تازیانه
سیدی.....
آه من زد شرر پیکر هفت آسمان را
من به جانم خریدم بلای شیعیان را
ای خدا رنگ لاله بدنم شد
جگرم پاره از زهر ستم شد
سیدی.......
- شنبه
- 10
- فروردین
- 1398
- ساعت
- 13:21
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
میثم مومنی نژاد
ارسال دیدگاه