ای امید همه ، ای چاره ی حیرانی ها
ای دوای همه ی درد و پریشانی ها
سفره ات کرد نمک گیر همه دنیا را
روضه ات راه نجات همه زندانی ها
سیدی دست مریزاد ! رسیده یک عمر
کرم ایل و تبار تو به ایرانی ها
عاشقی در همه جا درد سری بود ولی
ما رسیدیم از عشق تو به آسانی ها
نفس گرم تو با آن زن بدکاره چه کرد؟
که گذشت از همه ی بی سر و سامانی ها
قتلگاه آمده ای یا که به زندان آقا؟
ساق پایت چه شده ؟ وای ازین جانی ها
تازیانه ، غل و زنجیر ، جسارت ، دشنام
چارده سال تو بودی و پریشانی ها
یوسف فاطمه و تخته در و چار غلام
کرده تغییر چرا رسم مسلمانی ها
پیکرت روی زمین ماند نماندند اما
دختر و خواهر تو بین بیابانی ها
....
سر جدت که جدا شد همگی شیر شدند
شمر آمد به حرم ، کرد رجز خوانی ها
- شنبه
- 10
- فروردین
- 1398
- ساعت
- 15:52
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد حسین رحیمیان
ارسال دیدگاه