ديدار رخ نگار سخت است
وصل ِمه گلعذار سخت است
يك عمر در اين خزان نشستن
در آرزوي بهار سخت است
جايي كه همه به او رسيدند
محروم شدن ز يار سخت است
اين نخل ِ اميد ديدن او
تا اينكه رسد به بار سخت است
كس صيد دلم نكرده چون او
سوگند كه اين شكار سخت است
ديدار جمال آنكه باشد
مولاي علي تبار سخت است
در ماه خدا شعارم اين است
افطارِ بدون يار سخت است
چون نوبت ديدنش بيايد
گويند كه اختيار سخت است
خاك قدمش شفاي جان است
بي سهمي از آن غبار سخت است
شرمندگي از گناه و غفلت
از بس شده بي شمار سخت است
گر او نرسد به ياري من
هنگامه ي احتضار سخت است
در بيت جديد خود چه سازم
تاريكي ِ در مزار سخت است
(جواد حیدری)
- دوشنبه
- 13
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 12:56
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه