• پنج شنبه 1 آذر 03


زبانحال حضرت موسی ابن جعفر (ع) -(من اهل دردم از بلا باکی ندارم)

716
1

من اهل دردم از بلا باکی ندارم
درد و بلا را گو بیا باکی ندارم

من قهرمان عشقم و میر ولایم
از حملهٔ جور و جفا باکی ندارم

با غلّ و رنجیر همدم و همناله گشتم
گر چه نباشد آشنا باکی ندارم

این کنج زندان طور عشق و موسی ام من
گویم خدایم را ثنا باکی ندارم

هارون و سند سنگدل ایذا نماید
از زحمت اهل خطا باکی ندارم

با قهرمان صبر از سیلی مگوئید
ما را بود سلم و رضا باکی ندارم

ما را قدر بر کنج زندان بلا کرد
از جان رضایم بر قضا باکی ندارم

خرمای زهر آلوده را چون میل کردم؟
از جور و ظلم اشقیا باکی ندارم

حق گویم و حق را ثنا خوانم شب و روز
وردم خدا ذکرم خدا باکی ندارم

باب الحوائج را چه غم از بند و زنجیر
دارم علیلان را شفا باکی ندارم

گر نوحهٔ ما را (هدایت) می سراید
خود هستم او را رهنما باکی ندارم

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1398
  • ساعت
  • 15:15
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران