شد دیده گریان موسی ابن جعفر
دلها پریشان موسی ابن جعفر
از داغ او عالمی شد سیه پوش
گردیده نالان موسی ابن جعفر
آه ، زنم در عزایش به سینه
آه ،که شد کشته از ظلم وکینه
(آه واویلا آه واویلا )
سندی شاهک به جانش شرر زد
با تازیانه به وقت سحر زد
آمد به یادش گل یاس پرپر
وقتی که محکم لگد را به در زد
آه که دشمن به زخمش نمک زد
آه غریبـــــانه او را کتـــــک زد
(آه واویلا آه واویلا )
زندان هارون شده قتلگاهش
تا عرش حق میرسد سوز آهش
با اشک چشمش رضا را صدا زد
باشد سوی درب زندان نگاهش
آه ، کجایی تو ای نور دیده
آه ، که وقت عزایت رسیده
(آه واویلا آه واویلا )
- دوشنبه
- 12
- فروردین
- 1398
- ساعت
- 15:29
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رسول میثمی
ارسال دیدگاه