بیا زینب
بیا زینب وداع آخرین است
دگر دیدار ما در واپسین است
نگاهم با غم رفتن عجین است
نگاهت غرق آهی آتشین است
******
بیا زینب انیس قلب زارم
بیا بنشین دم آخر کنارم
بیا تا از غم فردا بگویم
وصایایم یکایک برشمارم
غم است و آتش درد جدایی
به حدّ بینهایت غصه دارم
از این دل ناگرانی سوزم آخر
امان از غصههای بیشمارم
دم آخر دلم لبریز درد است
اسیر چرخ شُوم روزگارم
وداع آخرینم میگدازد
فضای سینة اندوهگسارم
بیا زینب وداع آخرین است
******
کنون آمادة جنگ و جهادم
به روی دُلدُل عشقم سوارم
به میدان میروم دیگر نیایم
بهسوی کوی جانان ره سپارم
یتیمانم به دست قابل تو
تو را دست خداوند میسپارم
اگر تنهای تنها بی معینم
رضا بر حکمت پروردگارم
مرا عهدیست که باید جان فدا کرد
شوم قربانی عشق نگارم
تن تنها مقابل با هزاران
لعین کینهتوز نابکارم
بیا زینب وداع آخرین است
******
چه ها با اهلبیت مصطفی شد
خزان گردیده بستان و بهارم
فدای آرمان دین نمودم
تمام یاوران گُل عُذارم
خمیدم تا به خون آغشته دیدم
ابالفضلم یل دشمنشکارم
به بالین جوان مه جبینم
نهان کردم دو چشم اشکبارم
مرا بینی شناور در یَمِ خون
تنی بر خاک و سر بر نیزهدارم
به راه کوفه و در شام غربت
نگه کن کودکان بیقرارم
بیا زینب وداع آخرین است
******
تداوم دِه به ایثار و وفایت
قیام لالهگون و خوننگارم
عیان نیرنگ و مکر دشمنان کن
فزون بخشا به صبرت اعتبارم
به زیر بار ذلّت هرگز هرگز
بماند تا ابد این یادگارم
به یُمن بذر عشق و خون پاکم
بروُیَد لالهها در لالهزارم
نویس ای سروری این جمله صدبار
مرا آزاده خواهی شد شعارم
بیا زینب وداع آخرین است
******
- پنج شنبه
- 15
- فروردین
- 1398
- ساعت
- 16:15
- نوشته شده توسط
- محمدرضا سروری
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه