• دوشنبه 3 دی 03


اشعار شهادت حبیب مظاهر،(من که با هستی خود یار توام)

4209
3

من که با هستی خود یار توام
مات اصحاب وفادار توام
راهشان مکتب من نامشان بر لب من
زان حسینی شد گان، حسین جان

 

سخن آرم به میان، حسین جان
من که کوهی ز گناه آورده ام
به حریم تو پناه آورده ام
حُرّم و بنده تو عبد شرمنده تو
آمدم توبه کنم، حسین جان
از جگر ندبه کنم، حسین جان
من حبیب توام ای حبیبِ جان
عشق تو، مونس دل، طبیبِ جان
بر تو پروانه شدم پیر این خانه شدم
به ولای تو قسم، حسین جان
از درت پا نکشم، حسین جان
جُو۫ نم و بوذر کربلای تو
من که بر جان بخرم بلای تو
تو مرا دست بگیر به غلامی بپذیر
سر دهم برای تو، حسین جان
جان کنم فدای تو، حسین جان
عابِسَم، چاکر عباس توام
سبزه ای در چمن یاس توام
زِرِه از تن بکَنم حمله بر خصم کُنم
تا به خون غوطه زنم، حسین جان
دل ز تو بر نکنم، حسین جان
من زُهِیرم، که اگر صدها بار
کشته و زنده شوم در ره یار
دل نگیرم ز حسین این امام عالمین
سر ما و قدمت، حسین جان
کمِ ما و کَرمت، حسین جان
ای عزیز دل و جان مصطفی
من بُرِیرَم، ز غلامان شما
فارِسِ میدانم قاری قرآنم
جان و جانان منی، حسین جان
روح قرآن منی، حسین جان
وَهَبم من، به تو اقتدا کنم
مادرم گفته که جان فدا کنم
با رضای مادرم جان فدای رهبرم
سر کنم بر قدمت، حسین جان
بپذیر از کرمت، حسین جان
یار سر در کف تو، جُناده ام
که به راه عشق تو فتاده ام
بنده ناچیزم در رهت می ریزم
خون خود به کربلا، حسین جان
تا شوی ز من رضا، حسین جان
جُندَبم، آمده ام به یاری
گر مرا یاور خود شماری
ترک جان و سر کنم سینه را سپر کنم
با تو ای خون خدا، حسین جان
در هجوم نیزه ها، حسین جان

منبع:www.iranpardis.com

 

 

 

  • دوشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 14:0
  • نوشته شده توسط
  • علی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران