اهل زمین بهر برادر گریه کردند
اهل سما هم بهر خواهر گریه کردند
یک قافله با آه و ناله راه افتاد
یک کاروان با اشک دختر گریه کردند
شهر مدینه غرق زاری گشت یکسر
اهل مدینه لطمه بر سر گریه کردند
وقتی شبانه بار خود بستند و رفتند
آندم به یاد دفن مادر گریه کردند
تا که مسیر قافله از کوچه افتاد
خیلی به یاد سینه و در گریه کردند
وقتی که در آغوش مادر،خیل زنها
دیدند تا حلقوم اصغر گریه کردند
لیلا،سکینه،زینب و کلثوم و فضه
دائم به یاد نحر حنجر گریه کردند
******
شائق
- جمعه
- 16
- فروردین
- 1398
- ساعت
- 5:4
- نوشته شده توسط
- میرکمال
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه