ای آرزوی روشن دریاها
دیروز خوب، خوبیِ فرداها
نوروزِ کودکانِ پر از لبخند
ای اولین دقیقه پس از اسفند
لبخندِ ما به لحظۀ فروردین
آغاز سیزده عدد شیرین...
از عطر سیب خانه معطر بود
در هفتسین سلیقۀ مادر بود
تا لحظۀ گشودن قرآن شد
عیدی تا نخورده نمایان شد
بابا که بیقرارترین رود است
تنبیه او نوازش معبود است
ای من فدای خندۀ شیرینش
قربان اخمهای دروغینش
با او سکوت خانه صدا میشد
بی او نماز صبح قضا میشد
در سفره دسترنج ملال اوست
خورشید و ماه نان حلال اوست
کوه بلند بود قلمدوشش
من کودکم هنوز در آغوشش
لبریز خنده بود نفسهایش
با یاعلی بلند شد از جایش
میگفت گرچه دست و دلم تنگ است
اما مدد ز غیر علی ننگ است
آهنگ قصههاش چه زیبا بود
لبریز از مدایح مولا بود
از شور قصههای علی میگفت
شب بود، خسته بود، ولی میگفت
از لحظهای که ماه رسید از راه
راز شکاف خوردن بیت الله
میگفت از اینکه دست خدا برخاست
قبله به پای قبلهنما برخاست
قامت ببند فاصله کوتاه است
روح اذان علی ولی الله است
از خیبر و مباهله و خندق
حق بوده با علی و علی با حق
همراه اشک شوق سخن میگفت
وقتی که از غدیر به من میگفت
مردی که پادشاه دو دنیا بود
هم سفرۀ خرابهنشینها بود
دیگر زمین به خواب نخواهد دید
همچون ابوتراب نخواهد دید
الا همان سوار که میآید
آرامش بهار که میآید
آن آرزوی روشن دریاها
دیروز خوب، خوبی فرداها
ما بیقرار لحظۀ پروازیم
چشم انتظار پنجرهای بازیم
امسال ما بهارترین سال است
نام علی محولِ الحوال است
همدلی
- جمعه
- 16
- فروردین
- 1398
- ساعت
- 17:10
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سید حمید رضا برقعی
ارسال دیدگاه