اومده كوثرِ ارباب ماها ، رقيه
واسه حسين اومد ام ابيها ، رقيه
خنده ميشينه رو لبِ رقيه ، رقيه
وقتي كه ميره توو آغوش سقا ، رقيه
خدا گُل كشيده ، رقيه آفريده
انگاري كودكياي فاطمه رسيده
مبتلاشه زينب ، هميشه باشه زينب
عيدي ميده داداش اكبرش به ماها امشب
سيدتي يا رقيه
عجينه عمري با عموشْ اباالفضل ، اباالفضل
ميگيرتش همش رو دوشْ اباالفضل ، اباالفضل
كافيه كه يبار بگه عموجون ، اباالفضل
واسه رقيه هست بگوشْ اباالفضل ، اباالفضل
اي صفاي هستي ، بكش رو سينه دستي
خوشبحال اربابي كه دخترش تو هستي
اين مدال سينه ، با توعه ميدرخشه
بي بي جون سفارشي كني خدا ميبخشه
سيدتي يا رقيه
- سه شنبه
- 20
- فروردین
- 1398
- ساعت
- 16:29
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عباس میرخلف زاده
ارسال دیدگاه