دل از دست عشقت امانی ندارد
بدون شما زندگانی ندارد
قلم را تو دادی به دستم ولی
قلم بی نگاهت توانی ندارد
کبوتر شدم در هوای لطیفت
نباشی دلم اسمانی ندارد
هوادار عشق توام انچنان که
وجودم بدون تو جانی ندارد
پرستار تنهایی ام شعر و اشک است
دعایم غم اب و نانی ندارد
کسی که تو در قلب او خانه داری
دگر هیچ دل ناگرانی ندارد
چه خوب است پیری با تو حسین جان
اسیر تو دیگر جوانی ندارد
مگر میشود کربلایت نباشد
مگر عاشقی امتحانی ندارد
مسیر شما تا خدا هر چه باشد
بجز روضه ها نردبانی ندارد
چه اقبال خوبی ست اقبال ما
شدیم عاشقت خوش بر احوال ما
چه خوب است اینکه گدایی تان
شده روزی عمر امثال ما
دل اسمانی ما مال تو
کمی تربت کربلا مال ما
عجب روزگار غریبی شده
تو میگردی انگار دنبال ما
پر و بال معراج ما گریه است
ملک هم ندارد پر و بال ما
نفس در نفس پر شده از شما
شب و روز و هر ماه و هر سال ما
فرشته بسی غبطه ها میخورد
به اشک شب روضه بر حال ما
جدایی از کربلا را چرا
نوشتند بر برگه فال ما
دل بی شما مثل مشتی گل است
گل زیر پایت بهشت دل است
حسینیه ای دارم از اشک و اه
که از هر چه غیر از شما غافل است
از این سجده ها ما مسلمان شدیم
در ان قبله ای که به تو مایل است
در این روزهایی که به روزن است
دل ما به دیوانگی شاغل است
چه خوشبخت هستیم ما نوکران
که اقایی ما در این منزل است
نماز مسافر شبیه دلم
شکسته فقط کربلا کامل است
به ناز نگاهت کنار امدم
کنارت نباشم نفس مشکل است
دلم مثل فطرس پرش سوخته
نگاهم نگاه تو را سایل است
ببین حال فطرس چه بهتر شده
ملک بود و حالا کبوتر شده
کبوتر شده در هوای شما
که از هر فرشته اگر سر شده
و این ارتفاعی که او میپرد
فقط بر پر او مقدر شده
پر از اسمان است نامت حسین
زمین با تو یک عرش دیگر شده
به این چشم هایی که از کودکی
به محراب در روضه پر پر شده
به این سینه هایی که از شدت
کبودی عشقت معطر شده
به این قلب ها که پلاک تو اند
اگر اربا اربای اکبر شده
به این حنجری که علی اصغری ست
که اتشفشانی مصور شده
به این چهره هایی که تب خال زد
ز خورشید بر نیزه دلبر شده
به ان خواهری که پس از کربلا
نگهبان نخ های معجر شده
فزون گشته عسر و هرج یا حسین
دعا کن برای فرج یا حسین
- چهارشنبه
- 21
- فروردین
- 1398
- ساعت
- 14:57
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حسن کردی
ارسال دیدگاه