اواز عشق بی تو صدایی نداشته ست
قبل از تو عشق راه به جایی نداشته ست
جان ادب بدون تو نایی نداشته ست
دنیای بی تو هیچ صفایی نداشته ست
با تو طلوع عشق و ادب را رقم زدند
غم را ز قلب های محبان قلم زدند
نام تو اولین قسم پاک عالم است
ایمان تو شبیه قدم هات محکم است
در حسرت لبان تو لبهای زمزم است
از تو هرانچه می شنوم باز هم کم است
نامت ز کودکی به لب ما ترانه بود
عباس عشق بود علم ها بهانه بود
ای سر به زیر پیش تو والا مقام ها
ای مقتدای قاطبه ی با مرام ها
بالاست پرچم تو کنار امام ها
لال اند در مقابل مدحت کلام ها
در راه عشق چیره به بی حاصلی شدیم
گفتیم یا حسین و ابوفاضلی شدیم
در شرق و غرب حضرت مشگل گشا تویی
در شهر درد کوچه ی باب الشفا تویی
ایینه ی تمام قد مرتضی تویی
تفسیر عبد صالح بی ادعا تویی
ما شیعه ایم و کار جهان شد به کام ما
در هر نماز سمت تو باشد سلام ما
در مهد نور شهره به قرص قمر شدی
در دلبری ز اهل هنر با هنر شدی
هر جا نبرد بود تو مرد خطر شدی
ضرب المثل برای دل پر جگر شدی
مصداق با شکوه ابالفضل می شود
پژواک لفظ کوه ابالفضل می شود
جای تو هست در دل تقدیر کربلا
با تو حماسی است مزامیر کربلا
زیبا تر است با تو تصاویر کربلا
کعبه ست زیر سایه ی تأثیر کربلا
محشر که دست های تو باب شفاعت است
سینه زن تو را چه خیال از قیامت است
دست کریم خسته ی بخشش نمیشود
وقت عطا معطل خواهش نمی شود
عباس جز به نور ستایش نمی شود
فضلش به صد کتاب نگارش نمیشود
چرخیده کارها ز طفیل کریم ها
عباس بوده مرشد خیل کریم ها
ای سایه سار عالمیان پرچم شما
ای تکیه گاه پیر و جوان پرچم شما
بالاست تا ابد به جهان پرچم شما
راه بهشت داده نشان پرچم شما
زائر رسید صحن تو و رستگار شد
شهر بهشت در حرمت اشکار شد
این دست ها که رو به ضریحت دراز شد
از روزگار سفله ی دون بی نیاز شد
نامت کلید بود و در بسته باز شد
عباس گفتم و همه جا چاره ساز شد
یا کاشف الکروب ببین دل شکسته ایم
تنها به استان شما چشم بسته ایم
سوگند بر خروش فرات و خجالتت
بر چشم های خون زده ی پر جراحتت
بر گریه ی حسین زمان شهادتت
مبهوت مانده کرببلا از حمایتت
روح القدس به خامه ی خامم نگاه کرد
مدحت دوباره حال مرا رو به راه کرد
- چهارشنبه
- 21
- فروردین
- 1398
- ساعت
- 15:1
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حسن کردی
ارسال دیدگاه