• دوشنبه 3 دی 03


اشعار شهادت حضرت علی اکبر(ع)،(تا که اکبر با رخی افروخته)

3076
4

تا که اکبر با رخی افروخته

خرمن آزادگان را سوخته

آمد و افتاد از ره با شتاب

همچو طفل اشک بر دامان باب

 

کای پدرجان همرهان بستند بار

مانده بار افتاده اند ز رهگذار

دیر شد هنگام رفتن ای پدر

رخصتی گر هست باری زودتر

در جواب از تنگ شکر قند ریخت

شکر از لبهای شکر خند ریخت

مادرا برخیز و مویم شانه کن

خود به دور شمع من پروانه کن

دست حسرت طوق کن بر گردنم

که دگر زین پس نخواهی دیدنم

این وداع یوسف و راحیل نیست

هاجر و بدرود اسماعیل نیست

من ز بهر دادن جان می روم

سوی مهمان گاه جانان می روم

شاعر:نیر تبریزی

 

 

  • دوشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 17:7
  • نوشته شده توسط
  • علی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران