بشارت باد بر یاران که عالم خلد رضوان شد
بِهین میلاد فخرالساجدین آن شاه شاهان شد
عیان شد پنجم شعبان ز الطاف خداوندی
به برج معرفت ماهی تجلّا کرد و تابان شد
پدر سلطان دین و مادرش هم دختر شَه بود
مبارک مقدمش فخر حجاز و ملک ایران شد
زبانم قاصر از مدحش چسان گویم حسین اورا
در آغوشش کشید و از لبش بوسید وخندان شد
علی نام و لقب سجاد و زین العابدین شهرت
هویدا آفتاب و معدلت در ماه شعبان شد
همی دانم صفات لم یزل از وی هویدا گشت
زبان بگشود و درگهواره یزدان را ثنا خوان شد
همان زین العبادی که زدند او را غل و زنجیر
همان آزادمرد آخر اسیر قوم عدوان شد
برفت از کربلا بر کوفه و از کوفه بر شامات
چرا عالم نشد ویران چو جایش کنج ویران شد
بگِرد شمع رخسارش بگَرد ای«شاجری»هردم
پرِ پروانهٔ دل سوخت اندر جمع و بی جان شد
- پنج شنبه
- 29
- فروردین
- 1398
- ساعت
- 12:27
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حاج رحمان شاجری زنجانی
ارسال دیدگاه