• دوشنبه 3 دی 03


اشعار شهادت حضرت علی اکبر(ع)،(رفتی و لرزه به جان پدرت افتاده)

4764
10

رفتی و لرزه به جان پدرت افتاده

از نفس، خواهر من پشت سرت افتاده

همه ی دشت پر از عطر پیمبر شده است

هر طرف تکه ای از بال و پرت افتاده

 

این فزع کردن من دست خودم نیست علی

چشمم آخر به تن مختصرت افتاده

یک نفر بیش نبودی که به میدان رفتی

این همه نیزه چرا دور و برت افتاده

نفسی تازه کن و باز دلم را خوش کن

روی جسمت پدر مختصرت افتاده

کوچه ای باز نمودند که راحت بزنند

بین لشگر علم و هم سپرت افتاده

قدری آهسته بگویید به ام لیلا

خنجر و تیغ به جان پسرت افتاده

شاعر:احسان محسنی فر

 

 

  • دوشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 17:34
  • نوشته شده توسط
  • علی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران