• جمعه 2 آذر 03

 محمد فردوسی

اشعار مهدوی - (بعد از گذشت این همه لیل و نهارها)

1979
1

بعد از گذشت این همه لیل و نهارها
تازه شدیم مثل همه بی قرارها
غفلت که همدم همه ی لحظه های ماست
کوتاه کرده دست مرا از نگارها
میل گناه در دل ما موج می زند
بیهوده نیست این همه دوری ز یارها
در این زمانه هیچ کسی فکر یار نیست!
یعنی گرفته آینه ها را غبارها
در راه وصل او قدمی برنداشتیم
جا مانده ایم گوشه ی تنگ حصارها
افعال خویش را همه توجیه می کنیم
با کثرت مشاغل و با این شعارها ...
این چه بساطی است که ما در می آوریم
بی حرمتی به او بُوَد این گونه کارها
دیدار یار لازمه اش پاکی است و بس
تقوا مداری است نشان عیارها
خواهیم اگر که او نظری هم به ما کند
باید شویم آینه ی مهزیارها
او را به حق پهلوی زهرا قسم دهیم
شاید نجاتمان دهد از گیر و دارها
شاعر: محمد فردوسي

  • سه شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 3:41
  • نوشته شده توسط
  • جواد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران