• دوشنبه 3 دی 03

 مهدی رحیمی زمستان

متن شعر ولادت حضرت رقیه (س) -(نبودِ حضرت رقیه بحث علمی است و منطقی ست)

741

نبودِ حضرت رقیه بحث علمی است و منطقی ست
اگر چه بحث منطقی ست
بحث این سه ساله باز هم در اصل بحث عاشقی ست

به خیلی از محدّثینِ روزگار حق بده
که بحث بودن و نبودن رقیّه را وسط کشیده اند
بیا و حق بده
اگر چه راه را محدّثینِ به زَعمِ من غلط کشیده اند

من و تویِ نخوانده درس روضه،
سمت روضه ی رقیّه تا شود نمی رویم
من و توی نخوانده،
سمت روضه ی چگونه گوشواره از دو گوش کنده یا جدا شده نمی رویم
من و توی نخوانده درس روضه،
سمت بچّه ای که سهم تازیانه ها شده نمی رویم

بیا و حق بده محدّثی که این همه کتاب خوانده است،
فکر حال مردم است
وَ آن قَدَر مصیبت از سه ساله دیده که؛
مصیبت دو گوشواره و دو گوشِ پاره پیش آن گُم است

محدّثانِ روزگار فکر کرده اند و دیده اند
اگر نبوده باشد این سه ساله در میان کاروان
برای زینب و حسین و روضه خوان و سینه کوب بهتر است
نبوده باشد این سه ساله، ظهر تا غروب بهتر است

بیا خیال کن تو هم رقیّه ای به کار نیست
رقیّه چون که نیست از علیِّ اکبر انتظار نیست
رقیّه چون که نیست تا که مشک را بیاورد به خیمه این قَدَر روی عمو فشار نیست
رقیّه چون که نیست
این قَدَر حسین وقت رفتنش به جنگ بی قرار نیست
رقیّه چون که نیست پس به گوش هیچ دختری دو جفت گوشواره یادگار نیست

پس رقیّه چون که نیست،
عمّه هی شمرده است و کودکی دوباره کم نگشته است
تا به زور تازیانه راهی اش کنند
زَجر با سَنان و شِمر هم قَسَم نگشته است

پس رقیّه چون که نیست،
کودکان شامیان نه،طعنه هم نمی زنند هیچ وقت
با عروسک و لباس تازه پیش بچه ها،
قدم نمی زنند هیچ وقت

تا رقیّه نیست قافله،
بدون لحظه ای درنگ،رو به شام پیش می رود
تا رقیّه نیست،
قافله به سمت شام با سر امام پیش می رود

هیچ دختری ز کاروان نه جا نمانده تا رقیّه نیست
عمّه جان نماز های خویش را درست خوانده تا رقیّه نیست

پس رقیّه نیست و
صدای گریه اش به گوش بی مُروّتِ یزید هم نمی رسد
نیمه شب سرِ حسین در خرابه
با لبان خونی و دو گونه ی سپید هم نمی رسد

پس رقیّه نیست تا وضو کند دو مرتبه خون سر
پس رقیّه نیست تا که جان دهد کنار تشت واژگون سر

داستان آن زنی که غسل داده هم دروغ می شود
روضه  ی کبودی تن رقیّه و قدی که گشته خم،
دروغ می شود

زینب از خجالت برادرش سرش به زیر نیست روز اربعین
از نبودن امانت حسین،
این قَدَر شکسته و خمود و پیر نیست روز اربعین

نیلی و کبود
داستان کربلا، چنین نبود اگر رقیّه ای نبود

این مشاور سه ساله ی حسین،توی کربلا اگر نبود حس و عاطفه ضعیف بود
این سه ساله توی حس با عمو حریف بود
هر که قبل جنگ  بوسه ای ز گونه ی رقیّه می گرفت
تا شهادتش ردیف بود

این مشاور سه ساله ی حسین اگر نبود
بچه ها بزرگتر نداشتند
از نبود آب و آب آورش خبر نداشتند

خیمه ها بدون این سه ساله شور هم نداشت
این سه ساله از سکینه هیچ چیز کم نداشت

بگذریم از اینکه دلخوشی عمه جان
فقط همین سه ساله بود
گوش او برای غربت حسین گرچه پاره پاره
مثل یک قباله بود
فاطمه شبیه یاس بود و این سه ساله؛
هم بنفشه هم شبیه لاله بود

بی رقیّه کربلا به هیچ جا نمی رسد
بی رقیّه و اجازه ی رقیّه هیچ زائری،به کربلا نمی رسد

هرکه در میان اهل بیت فاطمه شده،
نصیبش این چنین شود
هرکه در میان اهل بیت فاطمه شده،
جای آن که نقش بر نگین شود
نقش بر زمین شود

خیلی از محدّثین روزگار گفته اند
پس رقیّه بوده است و تا همیشه باقی است
پس رقیّه بوده است و تا همیشه عشق ساقی است

  • پنج شنبه
  • 5
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 10:24
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران