ما را به حال خود بگذارید و بگذرید
از خیل رفتگان بشمارید و بگذرید
اکنون که پا به روی دل ما گذاشتید
پس دست بر دلم مگذارید و بگذرید
تا داغ ما کویردلان تازهتر شود
چون ابری از سراب ببارید و بگذرید
پنهان در آستین شما برق خنجر است
دستی از آستین به در آرید و بگذرید
ما دل به دست هرچه که بادا سپردهایم
ما را به دست دل بسپارید و بگذرید
با آبروی آب، چه باک از غبار باد!
نانپارهای مگر به کف آرید و بگذرید
- پنج شنبه
- 5
- اردیبهشت
- 1398
- ساعت
- 12:45
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
قیصر امین پور
ارسال دیدگاه