اومده از جنت انگاري مهتاب
اونيكه زينب براش شده بي تاب
فتبارك ميخونه خوده سقا
اومده دردونه ي خوده ارباب
روي ، دوش حضرت سقاس
مثل مادرش زهراس
چون مليكه ي دنياس
شافع تمومِ ماس
زينته برا باباس
تب و تابم رقيه اس
رگ خوابم رقيه اس
كوريه منكرا شبِ رقيه جانه
عيديه ما ظهورِ صاحبَ الزمانه
بنت الحسين يا رقيه جان....
دارم از بچيگم به نوكريش سِمَت
ميگيره دستامو تو محشر عاقبت
همه ميگن دنيا هزاران سالشه
ولي دنياي من سه سالشه فقط
بي بي ، نوكراشو دوست داره
تنهامون نميذاره
ما نميشيم آواره
پس حسابمون آخر
با عموش علمداره.....
همه عُمْره حسينه
شيفيع عالمِينه
كوريه منكرا شبِ رقيه جانه
عيديه ما ظهورِ صاحبَ الزمانه
بنت الحسين يا رقيه جان....
خوده بي بي ميگه به هر نوكر
اجرتون با ، داداشم علي اكبر
اربعين كرب و بلاتون با من
همتونو ميخرم تو محشر
اسم ، يا رقيه اعجازه
لذتِ يه پروازه
اسم اعظم و رازه
قلبمو جلا ميده
روح و ميكُنه تازه.....
ذكري كه توش يه اجره
لعن اللهُ زجره
كوريه منكرا شبِ رقيه جانه
عيديه ما ظهورِ صاحبَ الزمانه
بنت الحسين يا رقيه جان....
- جمعه
- 6
- اردیبهشت
- 1398
- ساعت
- 17:25
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عباس میرخلف زاده
ارسال دیدگاه