• دوشنبه 3 دی 03


دشت لاله -(شرط محبت است به‌جز غم نداشتن)

654
2

شرط محبت است به‌جز غم نداشتن
آرام جان و خاطر خرم نداشتن

از غیر دوست روی نمودن به سوی دوست
الا خدای در همه عالم نداشتن

جانی برای خدمت جانان به تن بس است
اما چو جان طلب کند آن هم نداشتن

گر سر به یک اشارۀ ابرو طلب کند
سر دادن و در ابروی خود خم نداشتن

معشوق اگر دو دیده پر از خون پسنددش
عاشق به‌جز سرشک دمادم نداشتن

گر کام تلخ و لخت جگر خواهد از کسی
در کاسه جای شهد به‌جز سم نداشتن...

زان‌سان که خورد سودۀ الماس مجتبی
درهم نکرد روی خود، اهلاً و مرحبا...


در تاب رفت و تشت به بر خواند و ناله کرد
آن تشت را ز خون جگر دشت لاله کرد

خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت
خود را تهی ز خون دل چند ساله کرد

نبود عجب که خون جگر ریخت در قدح
عمریش روزگار همین در پیاله کرد...

نتوان نوشت قصۀ درد دلش تمام
ورنه توان ز غصه هزاران رساله کرد...

آه از دل مدینه به هفت آسمان گذشت
آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت


از چیست یا رسول که بر خوان ابتلا
گردون تو را و آل تو را می‌زند صلا؟...

ای عرش! گوشواره مگر گم نموده‌ای
زیرا که گه به یثربی و گه به کربلا

طوفان نوح پیش وی از قطره کمتر است
گو کائنات جمله بگریند برملا

ذکر مصیبت شهدا چند می‌کنی؟
آتش زدی به جان و دل مرد و زن، دلا!

بس کن دمی ز تعزیه، مدح نبی سرای
چون اصل این طریقه بکا باشد و ولا

مدح نبی سرای که بی‌مدحت رسول
خدمت نشد ستوده و طاعت نشد قبول...

  • جمعه
  • 6
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 18:17
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران