افتاده در این راه، سپرهای زیادی
یعنی ره عشق است و خطرهای زیادی
بیهوده به پرواز میندیش کبوتر!
بیرون قفس ریخته پرهای زیادی
این کوه که هر گوشه آن پارۀ لعلیست
خوردهست بدان خون جگرهای زیادی
درد است که پرپر شده باشند در این باغ
بر شانۀ تو شانهبهسرهای زیادی
از یک سفر دور و دراز آمده انگار
این قاصدک آورده خبرهای زیادی
راهی است پر از شور، که میبینم از این دور
نیهای فراوانی و سرهای زیادی
هم دربهدری دارد و هم خانهخرابی
عشق است و مزینّ به هنرهای زیادی
بیچاره دل من که در این برزخ تردید
خوردهست به اما و اگرهای زیادی
جز عشق بگو کیست که افروخته باشند
در آتش او خیمه و درهای زیادی
- جمعه
- 6
- اردیبهشت
- 1398
- ساعت
- 18:40
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سعید بیابانکی
ارسال دیدگاه