از لطف و مهر خود به دلم بیشتر نده
فرصت به حال متهم در به در نده
من با دلم که تنگ نشد از جدائیت...
قهرم تو هم جواب دلم را دگر نده
حالا که بین این همه کفتر زیادیم 1
از این به بعد بر دل من بال و پر نده
پرونده ام سیاه،دلم،صورتم،سیاه
از من گذشته... نور دعای سحر نده
از روی عادت است که دستم دراز شد
زحمت نکش دگر به دعایم اثر نده
از بی لیاقتی خودم خشک می شوم
بگذار بشکنم به دلم برگ و بر نده
وقتت گرانبها تر از اینهاست پس برو
اینقدر بابت من احمق ضرر نده
یک باره ، بی هوا ، تو در آتش هولم بده
اصلا حساب کار دلم را خبر نده
من را بزن ولی سر جدت قسم دهم
پرونده مرا به دو دست قمر (ع) نده
منبع:سایت بانک اشعار روضه
- سه شنبه
- 14
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 6:21
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه