سلام ای خسته زائرها و ای تشنه مسافرها
سلام ای چشم بر راه شما چشم مجاورها
سلام ای قطرههای راهی دریا
سلام ای ماهی دریا
نمیبینید در دربار اربابم گدا محتاجتر از من
به این آب و هوا محتاجتر از من
به چای كربلا محتاجتر از من
دلم تنگ است دلتنگ حرم هستم
از ایوان نجف پای پیاده راه افتادم
میان موج مردم بین جاده راه افتادم
بدون كولهباری صاف و ساده راه افتادم
كنار مادری كه سالخورده
یا كنار كودكی كه بار اول در مسیر كربلا
برخاسته یا كه زمین خورده
دلم موكب به موكب میرود دنبال یك روضه
كنار موكب مولا به شوق میثم تمار
سر، بر دار خواهد رفت
كنار موكب زهرا دلم بین در و دیوار خواهد رفت
كنار موكب بیتالحسن زخم جگر میسوخت
كنار موكب اكبر پدر هم با پسر میسوخت
كنار موكب اصغر گلویم …آه
كنار موكب سقا، عمویم…آه
كنار موكب طفل سهساله پای زائر غرق تاول شد
كنار موكب ارباب، عاشق رو به مقتل شد
چه میشد در میان راه میمردم
چه میشد آه… میمردم
ستونها را شمردم
این ستون آخرین است و
نگاهم به ستون خیمهها آری یل امالبنین است و
به دست زائران تو زیارتنامههای اربعین است و
الهی شكر…
- دوشنبه
- 9
- اردیبهشت
- 1398
- ساعت
- 20:19
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سعید پاشازاده
ارسال دیدگاه